˙·٠•●♥≈≈ تنـــها و دل شکســـــته ≈≈♥●•٠·˙
خانـ ه ♥ لینـ ک ♥ ایمیـ لـ ♥ پروفایـ لـ ♥ طـراح
اگه یه روز نبودم به همه بگو : بی کس بود ولی کسی رو بی کس نکرد،دلشکسته بود ولی دل کسی رو نشکست،کوه غم بودولی کسی رو غمگین نکرد،وشاید بد بود ولی برای کسی بد نخواست گاهی دلم می خواهد وقتی بغض می کنم خدا از آسمان به زمین بیاید اشک هایم را پاک کند دستم را بگیردو بگوید : اینجا آدمها اذیتت میکنند ؟؟؟ بیا بــــرویــــــــم ... گاه دلتنگ میشوم دلتنگتر از تمام دلتنگی ها حسرت ها را میشمارم وباختن ها وصدای شکستن را نمیدانم من کدامین امید را نا امید کردم .... وکدام خواهش را نشنیدم وبه کدام دلتنگی خندیدم چه تکلیف سنگینی است ""بلا تکلیفی"" وقتی نمیدانم دارمت یا ندارمت دردم را از مردم پنهان میکنم برای پنهان کردنش تنها لبخندمیزنم لبخندی ک دیگر بیشتر از چندلحظه برلبانم باقی نمیماند تو نمیدانی چقدر سخت است ک لبخند بزنی وقتی چشمانت پراز اشکند.... از یار ندیده ام ذره ای وفا از دل ندیده ام ذره ای جفا از خدا ندیده ام ذره ای پناه این دل مانده است بی کس و تنها در هجوم وحشیانه غم و دردها آخر این دل می رود به باد فنا دلم می نالد از تنهایی خویش اشکم میکاهد از غم های خویش من هم در حسرت روزهای پیش تو رفتی و زندگی شد خراب همه آرزوهایم گشتند سراب جگرم از این بخت بد شد کباب دیگر مستی نیز بی اثر می نماید دیگر زندگی نیز بی ثمر می نماید دیگر... به سلامتی اونی که هیچ وقت نمیتونی بهش زنگ بزنی اما دلت نمیاد شمارشو از گوشیت پاک کنی.. .
. دلـــــم را كســـانى شكستند كه دلـــم هرگـــز . راضــى به شكستن دلـــشــان نمى شــد ...! . به سلامتي اوني كه رفت و تنهام گذاشت ولــــــــــــــــي هنوز شماره تلفنش رمز . به هرکي درددلم راگفتم گفت درست ميشه,درست ميشه! اي کاش يکي ميگفت درست نميشه! اونوقت شايدبه خودم ميومدم! . خاطرات نه سردارند و نه ته،بی هوا می آیند،تاخفه ات کنند. میرسند.گاهی وسط یک فکر.گاهی وسط یک خیابان.سردت میکنند.داغت میکنند .رگ خوابت رابلدند.زمینت میزنند.خاطرات تمام نمیشوند.تمامت میکنند. مرگ آن نیست که در قبر سیاه دفن شوم مرگ آن است که ازخاطره تو با همه خاطره ها دفن شوم قمـــار زندگی را به کسی باختم که " تک " " دل " را با " خشـــت " برید
جریمه اش " یک عمر"" حســــرت" شد!
به تو ساده دل ندادم که بری ساده ز یادم … این من هستم که وفادار خواهم ماند رسیده ام به حس برگی که میداند باد از هر طرف بیاید سرانجامش افتادن است ! ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻛﻪ ﺭﻓﺘﻲ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﺷﻜﺴﺘﻢ چقدر جالب ! این نیز بگذرد … درد یعنی سرت به همون سنگی بخوره که به سینه میزدی … این روزها زیادی ساکت شده ام ؛ حرفهایم نمی دانم چرا به جای گلو از چشمهایم بیرون می آیند ! بعضی از اشیا حس دارند … شنیدید که میگن : اونی که گریه می کنه یه درد داره اما اونی که میخنده هزار تا ؟ بفهم لعنتی .....! یکبار هم بفهم !! این اسمش قلب است ... همان که در دستت بازیش میدهی !! عروسکت را میگویم !! اسمش قلب است ... میتپید قبل از تو ! رنگ داشت امید داشت ....! تو سردش کردی .. سنگش کردی ... تنگش کردی ... دیگر نفس ندارم... پس بده " قلبم را " غمگینم همچون دلقکی که روی صحنه
کاش فقط یک نفر بود که وقتی بغض میکردم ، بغلم میکرد و میگفت گریه کنی میکشمتا … درد یعنی سرت به همون سنگی بخوره که به سینه میزدی … چه زخم هایی بر دلم خورد تا یاد گرفتم که هیچ نوازشی بی درد نیست ! سخت است ؛ خیلی سخت وقتی بدانی او کجای زندگی توست ! نقش یک درخت خشک را در زندگی بازی میکنم ؛ اعصابم این روزها عین بیسکویت شده … کیفت ، که یادت میره بخوریش … گاهی اوقات
وقـتی از چـشمِ کـسی بیُــفتی ،
مثلِ یــک قـــطره اشک ..
دیگه فــرقـی نمیــکنه کجـــا بـــاشی !؟
…
گوشه ی چشم ..
رویِ گونه ..
و یا ..
رویِ خــاک !
تـــو دیـگه چــکیــدی
باخت ِ زیبایی بود!
یاد گرفتم به "دل" ، "دل" نبندم!
یاد گرفتم از روی "دل" حکم نکنم!
"دل" را باید " بُــر" زد جایش "سنگ" ریخت " که با "خشت" "تکبــُری" نکنند
یادتونه سر کلاس تخته پاک کن رو خیس میکردیم...
میکشیدیم رو تخته...
فکر میکردیم خیلی تمیز شده...
بعد که تخته خشک میشد میدیدم چه گندی زدیم...
الان همین حس رو نسبت به زندگی دارم !!!
این تو هستی که تنها بی وفایی از تو جا خواهد ماند !
این من هستم که آخرش میسوزم
این تو هستی که میروی و من با چشمهای خیس به آن دور دستها چشم میدوزم …
ﺩﻳﻮﺍﺭ ﺩﻟﻢ ﺭﻳﺨﺖ ﺑﻪ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺳﻜﻮﺗﻢ
تو لحظه های داغونی فقط یه نفر میتونه آرومت کنه اونم کسیه که داغونت کرده …
اما بعضی چیزها هست که هر چقدر هم بگذرد ، “نمی گذرد” و داغشان تا ابد بر دل آدم میماند !
گریه می کنند … مثل بالش من …
هرشب غرق اشک است !
من میگم : اونی که میخنده هزار تا درد داره ولی اونی که گریه میکنه به هزار تا از دردهاش خندیده اما جلوی یکیشون بدجوری کم آورده …
چشمش به عشقش افتاد که با معشوقش به او میخندند!!!!!غمگینم مثله دختری که عشقش بهش
میگه : ابجی...
مثله وقتی که زن نمیسازه
مثله وقتی که دوست میمیره
مثله وقتی که تیم میبازه
با تمام وجود غمگینم
مثله اوقات تلخ تنهایی
.
ولی ندانی تو کجای زندگی او هستی … !!!
نمیدانم که باید چشم انتظار بهار باشم یا هیزم شکن پیر …
از اون بیسکویت هایی که یک هفته میمونه ته
همون ته له میشه ، خورد میشه ، پوووووودر میشه !
شاید تنها شادی زندگی ام این است
که هیچ کس نمی داند تا چه حد غمگینم !
طراح : صـ♥ـدفــ |